|
ارسال شده توسط رفیق عزیزم جلیلوند
مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت......
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
+ نوشته شده در جمعه 27 خرداد 1390برچسب:پیامبر اسلام,نکات مفید شنیدنی,پرستش خدا یا حاکمان دین,,ساعت 16:31
توسط
قادر فروزش
| يک نظر
|
|